پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مِثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
تله، دام، نوعی دام که از موی دم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند کنایه از هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند، برای مثال گفتم به پایگاه ملائک توان رسید / گفتا توان اگر نشود دیو پای دام (خاقانی - ۳۰۲)، خصم را روز چند مهلت داد / لاجرم خصم پای دام نهاد (سنائی۱ - ۲۵۷)
تله، دام، نوعی دام که از موی دُم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند کنایه از هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند، برای مِثال گفتم به پایگاه ملائک توان رسید / گفتا توان اگر نشود دیو پای دام (خاقانی - ۳۰۲)، خصم را روز چند مهلت داد / لاجرم خصم پای دام نهاد (سنائی۱ - ۲۵۷)