- پاک نام
- نیک نام، خوش نام
معنی پاک نام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیک نامی
خوش نام، نیک نام
پاژنامه
نامی که پادشاهان بچاکران دهند برای تشریف وی لقب پازنامه پاچنامه پاشنامه، قرین همال
مانند پاکان همچون طاهران مقابل نا پاک وار
پاک درون پاک سرشت پاک فطرت پاک طینت
راستگوی
آنکه نظری پاک دارد نظر پاک
پاک گهر پاک گوهر پاکزاد پاک نژاد اصیل نجیب
پاک گوهر پاک گوهر
عادل دادگستر
آنکه بریبت در نامحرمان و محارم دیگران نبیند نظر پاک
پاک درون پاک باطن، جان پاک
پارسا، عفیف
کشور پاک خطه پاکبوم پاک زمین مقدس، پاک نهاد
نیکنامی خوشنامی حسن شهرت
مزمار
نام نوعی ساز است
عفیف، پارسا، پاک دامن
نجیب، عفیف، پارسا، پاک جامه، برای مثال در حقّ من به دردکشی ظن بد مبر / کآلوده گشت جامه ولی پاک دامنم (حافظ - ۶۸۶)
پاک گوهر، پاک زاد، نجیب، اصیل
آنکه از روی شهوت به نامحرم نظر نکند
کسی که نامش به نیکویی برده شود، خوش نام
پاکیزه بوم، سرزمین پاک، خاک پاک، زمین مقدس
کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد، پاکیزه رای، برای مثال اگر بخردی سوی توبه گرای / همیشه بود پاک دین پاک رای (فردوسی۲ - ۲۴۸۴) ، دانا
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
دارای جان پاک، دارای روان پاک، پاک نهاد، پاک باطن
کسی که سرشت و طینت پاک و نیکو دارد، پاک طینت، نیک سرشت
کسی که دارای اصل و نسب صحیح است، پاک زاده، پاک نژاد، حلال زاده، نجیب، اصیل
همنام سمی: (اورا هام نام ذاتی)
تله، دام، نوعی دام که از موی دم اسب درست کنند و در زمین بگسترانند تا پای پرندگان در آن گیر کند
مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند
کنایه از هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند،برای مثال گفتم به پایگاه ملائک توان رسید / گفتا توان اگر نشود دیو پای دام (خاقانی - ۳۰۲) ، خصم را روز چند مهلت داد / لاجرم خصم پای دام نهاد (سنائی۱ - ۲۵۷)
مرغی که صیاد در کنار دام ببندد تا مرغان دیگر به هوای او در دام بیفتند
کنایه از هر نوع حیله و نیرنگی که برای فریب دادن کسی به کار ببرند،